فرهنگ « نکن »

ساخت وبلاگ
 
فرهنگِ نکن در یزد حوالی 1290 - 1300
 
قدیم ، یعنی زمان کودکی من در دهه های 1290 و 1300 شمسی نه مدرسه به حد کافی در همه ی محله های شهر وجود داشت ، نه سینما و تآتر و ... و نه حتی مردم گیرنده رادیو داشتند ؛ این بود که در تعلیم ، و بخصوص در تربیت ، تقریبا" هرچه که بود همان « تربیت خانوادگی بود » ؛ که آنهم به ذات بچٌه بر می گشت که خوش ذات باشد یا بد ذات ، با هوش باشد یا خیر ، خوش استعداد باشد یا کودن .... و گاه بچٌه ای را که از نظر قیافه به پدر یا مادر یا بزرگتر دیگرش رفته بود با وی قیاس می کردند و می گفتند که از نظر رفتاری هم چون او خواهد شد و آینده ای چون حال وی خواهد داشت .
گفته می شد که از بین فرزندان آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی ، والده بسیار بیش از همه به آن بزرگوار شباهت داشتند ، و من و برادر کوچکم ، میرزا محمد ، هم بسیار بیشتر از اینکه به پدر و اقوام پدریمان شباهت داشته باشیم به والده مان و لابد آقا سید یحیی شباهت داشتیم . از همان کودکی لاغر بودن و .... حافظه من را به آقا بزرگ آقا سید یحیی نسبت می دادند و خیلی از خصوصیات میرزا محمد مثل کنجکاوی ، اشتیاق به دانستن ، برونگرائی ، شهامت در هرکار و... را با همین خصوصیات نزد آقا بزرگ قیاس می کردند .
جعفر آقا ، برادر دوم من و میرزا کاظم ، برادر سوم من ، هم بیشتر به پدرم شباهت داشتند و هم چهار پنج سال با ما دونفر فاصله ی سنٌی داشتند ؛ امٌا فاصله سنٌی ما دونفر فقط کمی بیش از یک سال بود و این بود که مثل دوقلوها بسیار با هم دوست و اخت شده بودیم تا سالهای سال نزدیکترین فرد به یکدیگر بودیم . روحیات یکدیگر را هم خوب می شناختیم .
میرزا محمد در مکتبخانه ملٌا محمد خراسانی ، که البته کلاس اوٌل و دوم و از این حرفها به صورت کنونی ( سال 1347 ) نداشت ، خیلی زود و به صورت عجیب و غریبی خودش را به من رسانید و تقریبا" در برخی از دروس همدرس شدیم . زیاد سؤال می کرد ؛ به درس خواندن اشتیاق نشان می داد ؛ می خواست حتما" و حتما" آدم مهمی بشود و سری توی سرها در بیاورد .
ضمنا" بسیار برونگراتر از من و اهل معاشرت و دوستی با دیگران بود و یادم می آید که از مکتب به بعد با بچٌه های نخبه آن زمان که بعدا" به جائی رسیدند و مثلا" دکتر مرشد و تیمسار توفیق ، و... شدند طرح دوستی انداخته بود .
قبل از رفتن به مکتب و همان موقع مکتبی بودن خیلی دوست داشت تا به کوچه رفته با بچٌه ها از قایم موشک بازی و حمومک ما مودرکنه گرفته تا چفته بازی و گوبگیر بالا بیا بازی کند که وقتی از والده اجازه می پرسید می گفتند : نه !
کوچه محل امنی نبود چرا که بچه های کوچه که اکثر قریب به اتفاقشان از خانواده های دچار فقر مالی و فقر فرهنگی بودند ؛ فاقد تربیت لازم بودند .
می خواست به منزل سایر بچه ها ، یعنی همان ها که از خانواده هائی با فرهنگ تر بودند و حتی برخی با ما رفت و آمد خانوادگی هم داشتند ، برود و با آنها بازی کند ، که وقتی از والده اجازه می خواست ؛ والده می گفتند : نه !
میخواست وقتی دونفری در نوجوانی و بدون حضور پدرمان به روضه خوانی ها می رفتیم ، پامنبری کند که وقتی قبلا" از پدرمان اجازه میخواست پدرمان می گفتند : نه !
می خواست در باره کتاب حافظ که می خواندیم و معنی برخی از ابیات آن از ملٌا محمد سؤال کند که ملٌا از قبل سؤالش را حدس زده و می گفت : نه !
خاله ام ، به شوخی ، به والده می گفت : خدا خیر گرداند ! این بچٌه بزرگ که بشود لابد می گوید چرا مشروب ، نه ؟ چرا دوستی با دختر مردم ، نه !.
میرزا محمد گله می کرد که این چه زندگی ئی است ؟!!! همه اش ، نه ! و همه ش نکن ! ؛ و خالا ( 1347 ) می بینیم که با خیلی از نه های غیر منطقی جنگیده است و گرچه امکانات و مثلا" ثروت پدری آقا سید یحیی را نداشته است مدیر کلٌ ثبت اسناد و املاک خوزستان شده است ؛ امٌا من خیلی مطیع تر و بسیار وابسته تر به پدر و مادر بودم ، به « نه » ها بیشتر احترام می گذاشتم و وقتی موقعیتی فراهم آمد که برای تحصیلات مذهبی به نجف بروم و با مخالفت ضمنی والده که می گفتند : نه ! ، همین حوزه علمیه یزد کفایت می کند مواجه شدم گفتم به چشم و نتوانستم لااقل جواز اجتهاد درست و حسابی بگیرم ، گرچه صرفنظر از این اطاعت همیشگیم از پدر و مادر ، خودم هم کمی پشیمان بودم که چرا به جای مکتب به دبستان نرفته ام و بسیار بیشتر علاقه به کار داشتم تا تحصیلاتی که در آن زمان معلوم نبود نهایتا" فایده شان چه خواهد بود .
پدرم از جعفر آقا به بعد فرزندانشان را به مکتب نفرستادند و به دبستان فرستادند .    
 
خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , تاریح شهر یزد ,تعلیم و تربیت , آقا میرزا محمد آیت اللهی , تفریحات سالم, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 940 تاريخ : يکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت: 23:24

لینک دوستان