نیر یزد (1)

ساخت وبلاگ

 

 نیر یزد

 
علیرضا آیت اللهی : چون آقا میرزا جواد آیت اللهی در دل تابستان و بنابر این در شهر نیل ، که آن زمانها از ییلاقات شهر یزد بوده است به دنیا آمده اند به توصیفی از نیل ، با ملاحظه خاطرات کودکی ایشان از آن محل ، که البته مورد تصحیح و تکمیل ما قرار گرفته است ، می پردازیم .
 
 
آن روز ها سال 1290 ، 91 ، یا 1292 شمسی بود . وقتی به اوٌلین خانه های نیر رسیدیم والده آه بلندی کشیدند و گفتند « از جهنم وارد بهشت شدیم » . نیر بسیار زیبا ، با طراوت ، خوش آب و هوا و فرحبخش بود ؛ امٌا وقتی ، از اوایل تا اواسط خردادماه ، به طرف نیر راه می افتادیم که هوای خشک شهر یزد رو به گرمائی سنگین و سوزنده گذاشته بود ، و بین راه هم ، اگرچه راه مهریز را بر راه تفت ترجیح می دادیم ، از روستای عبدالملک به بعد ابتدا بیم قطاع الطریق ، و بعد هم ، به خصوص با رسیدن تاریکی شب ، بیم حمله گرگ و پلنگ و حتی کفتار می رفت ، به اضافه ی قر و قر دائم قاطرچی و چاردادار ، خستگی الاغ سواری ابوی که شهر رو بود و عادت به بیابان روی ، راههای طولانی ، و کوهپیمائی نداشت ، پیاپی بین راه می خوابید ، و...و...و... که اگر برحسب اتفاق با یک قافله ی فارس ( قافله ای که به فارس می رفت ) همراه میشدیم ؛ از لحاظی بهتر بود و از لحاظی هم مسائلی داشت که بماند ...
 

 
خلاصه اینکه در کوچگونه ی قشلاقی از شهر یزد به ییلاق نیر هنگامه ای از مصیبت داشتیم . یک مصیبت هم محلی بود که باید پس از طی حدود ده - یازده فرسخ راه شب را در آنجا اطراق می کردیم ؛ و اگر اشتباه نکنم همیشه هم یک جای معین خالی و مهیا نبود ؛ یک بار مهریز ، یک بار خورمیز ، یک بار فخر آباد که از همه جا نا امن تر بود ، و...
 

 
بخش دوٌم راه ک روز دوٌم طی می شد کوتاه تر ، حدود هفت - هشت فرسخ ، امٌا کوهستانی و صعب العبور و با خطراتی بسیار بیشتر همراه بود . این بود که وقتی به نیر می رسیدیم واقعا" انگار به بهشت موعود رسیده باشیم ؛ و خستگی دوروز مسافرت بسیار شاق و به ستوه آورنده از تنمان بیرون می رفت .
 

 
ما خوشحال بودیم و نیری های میهمان نواز هم ، که از ورود هر یزدیی خوشحال می شدند از ورود پدرم ، مرحوم حاج میرزا علی شریف ( آیت اللهی ) ، که حد ٌ اقل تا چهار - پنج نسل امام جماعت مسجد نیر بوده اند واقعا" خوشحال می شدند ؛ و حسب تعارف می گفتند که ما این « نیر » ( نور ) را از شما داریم (1)
 

(1) علیرضا آیت اللهی : عموی پدرم ، آقا میرزاجواد ، بنام حاج میرزاحسن می گفتند ( نقل به مضمون با تصحیح و تکمیل بسیار ) اجدادشان و به خصوص حاج عزیز چیت ساز از زردین و نیر گرفته تا بیداخوید و مزرعه ملٌا املاک داشته اند ؛ در ارشاد مردم آن نواحی به مذهب شیعه دوازده امامی نقشی اساسی ایفاء کرده حاج عزیز ، همدوره زندیان و فتحعلیشاه ، و فرزندشان حاج محمد ابراهیم شریف ، تابستانها را بیشتر در نیر ، و کمتر در هنزاء بسر می برده اند ؛ و بنابر این می توان احتمال داد که امامت جماعت مسجد نیر در زمان ییلاق بر عهده ی حاج عزیز و احفاد ایشان ، مگر حاج محمد ابراهیم که هنزاء را ترجیح می داده است ، بوده است تا زمان ناصرالدین شاه که به آقا میرزا محمد صادق شریف ، داماد نوه ی ملٌا اسماعیل عقدائی ، رسیده است . از حدود 1275 ش امامت تابستانه بر عهده حاج میرزا علی آیت اللهی بوده است تا حوالی 1290 ش الی 1320 - 1322 که در طول سال بر عهده میرزا علی اکبر آیت اللهی قرار گرفته است و با مهاجرت وی به یزد این امامت سالانه از خاندان شریف ( آیت اللهی ) بیرون رفته است ... گویا اسناد قدیمی نیر در کتابخانه آن شهر وجود دارد که می تواند به نگارش تاریخ مستند روحانیت در آن محل کمکی شایان بنماید .
 
خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , خاندان شریف , حاج میرزا حسن شریف , نیر یزد, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 806 تاريخ : دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت: 16:53

لینک دوستان