بنیانگذاری حقیقی اداره تلفن یزد

ساخت وبلاگ

 

 
بنیانگذاری حقیقی تلفن در یزد
 
امروز یك سؤال اساسی برای نگارنده مطرح است: ترفند تضعیف حوزه ها ، كه عملا" به انحلال حوزه علمیه یزد رسید ، را چه كسی به رضا خان یادداده بود ؟ . زیرا این امر باعث می شد كه :
-         حوزه های علمیه تهران و اصفهان و مشهد و یزد و... به عنوان رقیب قدرت مركزی از میدان خارج شوند .
-          اعضاء باسواد حوزه ها در آن بیداد بیسوادی در كشور، و نیاز به افراد باسواد برای كارهای دولت مدرنیزاسیون ، به خدمت دولت درآیند .
كه این هردو به نفع رضا خان و حامیان وی بود ؛ به اضافه این كه به نظر می رسد ترتیبی اتخاذ كرده اند كه ، صرفنظر از مراجع بزرگ و روحانیان روستاها و...،  طلٌاب جوان مستعد خلع لباس شده و نا امید از ادامه تحصیلات حوزوی ، به خدمت دولت درآیند .
از همان حوالی سال 1308 شمسی ؟ از مجاری مختلفی به میرزاجواد كه درس ریاضی را در حوزه علمیه خان زیر نظر آیت الله شیخ جلال الدین آیت اللهی به خوبی فراگرفته بود و در فراگیری و به كارگیری حساب سیاق خود را برتر از غالب همدورگانش نشان داده بود كارمندی دولت پیشنهاد شده بود با توجه به این كه برای وی ( و امثال وی ) راهی جز كارمندی دولت باقی نمانده بود ؛ وبه خصوص برای وی طی دوره طولانی بلاتكلیفی و بیكاری ، سرمایه ای باقی نمانده بود كه به شغل عطاری ، كه در شراكتی موقت با یكی از عطاران مشهور یزد ، آموخته بود بپردازد .
كار به عنوان معاون - حسابدار اداره تلفن یزد را به میرزا جواد پیشنهاد دادند ؛ اداره ای كه سالها بود خانه ای را پشت شاهزاده فاضل ؟ در اختیار داشت و چند (20 ؟ ) خط تلفن هم به ادارات دولتی و معدودی از کارخانه ها و حجره ها و اعیان داده بود ، امٌا عملا" وجود خارجی نداشت ! ؛ گویا در تهران نورچشمی ئی به عنوان رئیس اداره جدید التاسیس تلفن یزد در نظر گرفته بودند كه قرار بود با تجهیزات فنی مربوطه به زودی وارد یزد شود . میرزا جواد به اجاره کردن حقیقی محل و مهیا كردن آن و در نظر گرفتن چند همكار اقدام كرد تا رئیس غیر بومی و غیر روحانی ( كه به خصوص در مورد ادارات دولتی شهرهائی چون یزد و تا حدودی مشهد و اصفهان از اصول تحكیم قدرت رضاخانی بوده است ) با تجهیزاتی بیش از قبل و کافی  وارد یزد شود ، رئیسی كه حتی برخلاف انتظار بر كاربرد تجهیزات تلفن تسلط نداشت و موقع بازرسی تلفن كشی در یزد در شهر گم می شد ، و...
دو نفركارگربرای نصب تلفن ها در یزد استخدام شده بودند كه همان روزهای اوٌل هرچه میخ طویله در یزد بود خریدند و شروع به سیمكشی ...
یكنفر به عنوان « فرٌاش » استخدام شده بود كه چندین وظیفه مختلف را انجام می داد .
دونفر به عنوان « تلفنچی » كه به آنها « مركز » میگفتند استخدام شده بودند كه یكی از آنان ، بنام عباس ؟ در كمال بیسوادی ، استعدادی باورنكردنی در امور فنی تلفن داشت و تلفن یزد مدیون وی و كوشش های شبانه روزی اوست .
میرزاجواد ظاهرا" حسابدار امٌا در واقع همه كاره اداره بود و رئیس با گفتن « جناب آقای معاون » به وی ! همه امور را به وی محول می كرد و ترجیح می داد در منزلش كه مجاور اداره بود نزد خانمش باشد ...
چندی نگذشت كه میرزا جواد صرفنظر از لباس كه كت و شلوار و كلاه پهلوی به تن كرده بود از سوی همین آقای رئیس مجبور به استفاده از كراوات شد !!! . والٌا همین حقوق ماهانه 45 تومان ( سید ابوالحسن حائریزاد با تعجب بسیار به وی گفته بود یعنی تو واقعا" بین یك ششم تا یك هفتم من حقوق می گیری ؟! ) که شش ماه هم بود که به تاخیر افتاده بود و حالا جمع شده مبلغی شده بود را از دست می داد .... و سالها سال طول كشید بدون این كه رئیس بی خیال عوض شود یا كارمند جدیدی به آنان اضافه شود ؟ یا لااقل ابلاغ رسمی معاونت بنام وی بخورد
 
خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 889 تاريخ : جمعه 13 دی 1392 ساعت: 3:10

لینک دوستان