تلفن ( مخابرات ) یزد در حوالی سال 1310 شمسی

ساخت وبلاگ
 
تلفن در یزد
 
پس از جریان خلع لباس روحانیان در یزد که در واقع نوعی کودتا برعلیه قدرت ، شغل ، امرارمعاش و مقام و منزلت روحانیان بود ؛ و جلوگیری از فعالیت تقریبا" تمام روحانیان یزد ( مگر پنج نفر که آنهم انتخاب اکثر آنان در آن زمان و با توجه به میزان تحصیلاتشان نسبت به کسانی که خلع لباس شدند عجیب می نمود ) ، ما مقاومت کردیم و از ظاهرشدن بدون لباس و عمٌامه در کوچه و خیابان پرهیز داشتیم . نه تنها روضه خوانی ها و بسیاری از دیگر مراسم مذهبی از سالهای 1307 و 1308 ؟ تعطیل شدند بلکه دید و بازدیدهای خانوادگی روحانیان نیز ( مگر در شب های بلند و تاریک زمستان ) تقریبا" متوقف گردید ؛ و همچنان امید وار بودیم که فرجی حاصل شود و نشد !.
نهایتا" شخصا" با توجه به اینکه سرمایه خود را نیز طی این دو - سه ساله هزینه ی زندگی روزمره کرده بودم به ناچار و به حکم اضطرار حاضر به « نوکری دولت » ( که آن روزها به کارمندان می گفتند ) شدم و در واقع به اردوی دشمن پناه بردم.
البته دولت به معنی واقعی وجود نداشت ؛ هرچه بود و نبود در وجود شاه خلاصه می شد و نخست وزیر هم ، غیر از فروغی که وابسته به انگلیس و قدرت امپراتوری انگلیس بود ، هرکس که بود جز معاون شاه و مجری منویات وی نبود . در مقابل مجلس هم هردو ، شاه و نخست وزیر ،  مماشات می کردند ؛ و مجلسی ها هم به نظر می رسید که حتی نیکنام ترینشان ، مگر یکی - دونفر ، با همه ی ادعاهائی که داشتند بیشتر به فکر منافع شخصی خود و حتی ثروت اندوزی بودند و چندان از ملٌت دفاع نمی کردند . در آمد مشروع دولت هرگز آنقدر نبود که مخارج خود ، مخارج مدرنیزاسیون و به قول مردم تمام  بلند پروازی هایش را تامین کند . از زمان مشروطیت و بنام انقلاب مشروطیت مقاومتی صد چندان در مردم به وجود آمده بود که مالیات چیزی خراج بر ملٌت نیست ، خمس و زکوة نیست ، کوچکترین مشروعیت و حقانیت ندارد و به هرترتیب ممکن میبایست از پرداخت مالیات طفره رفت .
این بود که به جای تاسیس ادارات دولتی به هزینه دولت و نهایتا" عموم مردم ، به خصوصی سازی می پرداختند تا هر آنکس که بیشتر و مستقیما" از خدمات انها بهره مند می شود بیشتر و بهتر هم مشارکت کرده سهم خود را پرداخت کند . مدیران موسسات خصوصی ، مثل شرکت تلفن که من به استخدام آن در آمدم ، نیزبه کمتر کردن هزینه ها و به اصطلاح اکونومی کردن امور مجبور می شدند ؛ و درعین حال دو فساد ، یکی سیاسی و دیگری اقتصادی ایجاد می شد :
- چون موسسه عملا" تحت حمایت دولت ایجاد شده و تحت حمایت آن قرار داشت ممکن بود ، البته بسیار به ندرت ، در گوش کردن به مکالمات مردم و جاسوسی کردن برای آگاهی شهربانی ، بپردازد .
- موسسه که حمایت دولت بدون نظارت عملیاتی آن و ضرورت مثلا" تلفن را حس می کرد به سوء استفاده پرداخته به هر نحوی که میتوانست از مشتریان غیر دولتی اخاذی می کرد .
در سال 1309 شمسی ، تلفن که سالها بود در یزد فعالیتی محدود ، گویا ابتدا با ده خط ، داشت شعبه « شرکت سهامی کل تلفن ایران » ( با مسؤولیت محدود ) بود . چون رضا شاه به دلیل عداوت و حتی عناد با یزدی هائی چون سید ضیاء الدین طباطبائی یزدی ، رقیب اولیه خود ، برخی از روحانیان ، و به خصوص برخی از صاحبان آزاده ی صنایع و بازرگانان ، حتی انگلوفیل ها ، از یزد و یزدی خوشش نمی آمد سعی به تحقیر یزد داشت و از این رو ادارات یزد را تابع ادارات مربوطه در اصفهان یا کرمان می ساخت .
شعبه شرکت تلفن یزد هم به جهاتی تابع شعبه شرکت تلفن ملی در کرمان بود و تعداد خطوط آن در سراسر شهر بسیار محدود و مربوط به مراکز حکومتی یا به اصطلاح ادارات دولتی شهر ، چند صاحب صنعت ، بازرگانان بزرگ و اعیان های ثروتمند می شد . 
خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , شعبه « شرکت سهامی کل تلفن ایران » در یزد , اوضاع یزد در 1310 , اضطرار روحانیان یزد, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 930 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392 ساعت: 16:50

لینک دوستان