مواجهه اداری یک روحانی و روحانیزاده با یک رئیس خانزاده در یزد

ساخت وبلاگ
 

مواجهه اداری یک روحانی و روحانیزاده با یک رئیس خانزاده در یزد

 
 
از زمانی که در اداره تلفن یزد مشغول شدم چیزی جز دزدی ، ارتشاء ، تبعیض و به طور کلی فساد اداری نمی دیدم ؛ و مهم این بود که من را به عنوان این که آقا زاده هستید ، نوه آقا آسید یحیی هستید ، از دودمان محترمی هستید ، سلامت و صداقت رفتار دارید ، شیوه رفتار منطقی و مؤدبانه با مردم را می دانید ، و...با وعده و وعید پست های بالا ( اگرچه برای خودم هم قابل باور نبود ) استخدام کرده بودند و به هزار ترفند به تحصیلداری ، که قبل از من شخص معاون و شخص حسابدار ظاهرا" از عهده اش بر نیامده بودند ، گماشته بودند .
 
واقعیتش این است که مردم شهریزد غریب پرست بودند ، و در آن دهه ی 1320 و با تحولاتی که در تهران به وجود آمده بود تصور می کردند که حال هرکس که از تهران بیایدبا فرهنگ تر و درستکارتر است ؛ و به زودی به کارمندان از تهران آمده ، که البته همه تهرانی نبودند ، اعتماد کرده بودند .
 
رئیس اداره تلفن یزد که چنین وضعی دیده بود دست به سوء استفاده ای گسترده زده بود . مثلا" نزد حاج آقا حسین ، عطار مشهور یزد رفته بود و چند صندوق چای ! مقدار زیادی ادویه جات و ... خریده بودو بعد به بهانه ی این که پول نقد همراه ندارد و نسیه می برد ؛ چندسال بود که مبلغ را نمی پرداخت و بعد توقع داشت که حاج آقا حسین سر ضرب بیاید بدهی تلفنش را بپردازد ! ؛ همینطور صرفنظر از شیرینی ئی که از مغازه حاج خلیفه علی رهبر خریده بود و دفعه ی بعد به وی نداده بودند از مغازه پارچه فروشی یک یهودی کلٌی پارچه های متفاوت به نسیه برده بود ؛ از حاجی حسین قالی فروش قالی به نسیه برده بود و از حاج میرزا محمد بلوری مقدار بسیار زیادی کالا های گرانقیمت که تعجب کرده بودند چگونه یکی که از تهران آمده است لوازم اصلی زندگی خود را خرازی فروشی ها باید از تهران به یزد وارد کنند از یزد می خرد و بهای هیچ یک از این کالاها را حتی به صورت چند قسط اولیه نپرداخته بود . حال چگونه می شد از ایشان مطالبات را به سهولت دریافت کرد ؟!!! ( گرچه غالبا" هم به اعتبار این که با رئیس یک اداره دولتی طرف اند و اعتبار دارد بدهی هایشان را به موقع پرداخت می کردند ) .
 
او هم طبیعتا" تلفن بدهکاران را قطع نمی کرد؛ امٌا مکررا" بر سر من فشار می آورد که برو مثلا" طلب های متراکم شده پنج - شش سال اخیر را وصول کن ! و باید کتبا" راپورت دهید تا اداره به تکلیف خود عمل نماید » . حالا بنده چگونه راپورت می دادم که چرا حاج حسین قالی ئی بدهیش بابت تلفن را نمی پردازد ؟ . چند بارهم گزارش کردم که گزارش ها را از بین برد ، امٌا برعلیه نادرستی مردم یزد !!! و تنبلی کارمندان یزدی !!! برای تهران گزارش کرده بود که معاونش که اوهم در این مورد ناراحت شده بود مخفیانه به من گفت و من هم این بار مخفیانه گرارشی مفصل تهیه دیدم ؛ امٌا به پست ندادم چون مطمئن بودم که رئیس اداره پست نامه را می شناسد و به رئیس اداره تلفن می دهد ...
 
 ؛ و بعد از دو - سه سال که حقوقم را نپرداخته بودند و فقط مساعده پرداخته بودند یک حقوق ماهی هفتاد ریال !!! پیشنهاد کردند و وقتی با اعتراض توام با حقخواهی من مواجه شدند با خنده و تمسخر می گفتند که این مدت که همیشه در اداره نبودی و دنبال کارهای شخصی هم می رفتی ، خودت هم می دانی که ماهانه لااقل دو - سه برابر این مبلغ هم از مردم « حق حساب » گرفته ای و« هوائی » داشتی ، دوچرخه نو هم که زیر پایت گذاشته ایم که خودمان نداریم ، یک خط تلفن هم که رایگان به منزلتان ( هنوز ساکن منزل پدرم بودم ) کشیده ایم ؛ رئیس اداره برق هم که به خاطر ما یک سیم برق به منزلتان کشیده و یک لامپ روشن همیشه داری ....
بقیه اش را راست می گفتند ؛ امٌا بنده دیناری بابت « حقٌ حساب » از احدی نگرفته بودم و یک شاهی هوائی نداشتم ؛ و آنها چون خودشان در آمدها ئی نامشروع داشتند باورشان نمی شد که من از مردم حق حساب نمی گیرم مگر اینکه بسیار بسیار ساده لوح باشم ! . متوجه شدم که در اداره یک غریبه هستم که نمی خواهند حضور داشته باشم و سر از کارهایشان دربیاورم . چند بار از اداره قهر کردم و مدتی به اداره نرفتم که برایشان مهم نبود . چون مطمئن بودند که پول اداره را به جائی نمیبرم و بالاخره پرداخت می کنم . تا اینکه پس از سال 1309 ، از اوائل سال 1312 بازهم شروع کردند به گروکشی و هرچندماه به چند ماه تاخیر در پرداخت حقوق .
 

 

خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , فساد اداری در زمان رضا شاه , اداره تلفن, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 999 تاريخ : دوشنبه 30 دی 1392 ساعت: 9:30

لینک دوستان