تقدم منافع فردی بر منافع جمعی نزد حکام رضا خانی

ساخت وبلاگ

غالب حکام رضا خانی منافع شخصی را بر منافع مردم مقدم می داشتند


قدیم ، که مثلا" دوره ی سلطنت ناصر الدین شاه بوده باشد ، مردم برحسب عادت به داشتنِ شاه که اورا سمبل و مدافع خود می دانسته اند ، و به سبب نا آگاهی غیره ، « شاهدوستی » واقعا" وجود داشته است ؛ و البته برخی هم ، چون پدربزرگم آقا میرزا محمد جعفر شریف یزدی و اجدادشان شاهان را ، به خصوص به دلیل نوکری بیگانه و بی عرضگی ها در تامین امنیت مردم و در عین حال زورگیری ها و بی عدالتی هایشان ، قبول نداشته اند و علیه آنها مبارزه می کرده اند ؛ امٌا از همان زمان کودکی من کلمه « وطن » باب شده بود ؛ و رسم شده بود که برخی ، به خصوص در مجالس خودمانی ، خود را علیه شاه امٌا مشتاق وطن نشان دهند ؛ و خدمت به حکومت رضاخان را با دلیل اشتیاق به وطن توجیه کنند .
در دهه ی 1320 ذوق و شوق بسیار کم نظیری در مردم یزد و به ویژه باسوادان و بزرگان یزد به وجود آمده بود که واقعا" به وطن خدمت کنند ، و طبیعتا" اولویت آنان نیز خدمت به یزد بود که از جریانات اسفبار مشروطیت در این شهر و دعاوی سید ضیاء الدین طباطبائی به عنوان یک یزدی رقیب جاه و مقام رضا خان ، ضربات مهلکی خورده بودو تا حدودی از سایر شهرهای همتراز قبلی ، نه فقط از تبریز و اصفهان و شیراز ، بلکه از نظراتی از کرمان هم عقب افتاده بود ؛ و حال پس از شوک وارده به شهر پس از رحلت آقا سید یحیی در 1306 که مدیر اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی واقعی شهر بودند و شوک هایی که از مرکز ناشی می شدند از حدود 1311 ، با فرمانداران جدیدی که به یزد می آمدند و گرچه اکثرا" نظامی بودند امٌا آنچنان از خان های ایلاتی کاملا" باجگیر نبودند ، به سیر رونق و ترقی می افتاد : خیابان می کشیدند ، کارخانه می ساختند ، اداره جات را توسعه می دادند ، دبیرستان و دبستان می ساختند ، بیمارستان و حمام و آب انبار ... و... آتشکده ، مساجد را تعمییر می کردند ، و...
من هم می خواستم نقشی ایفاء کنم و اداره تلفن یزد را توسعه ببخشم که هم در جاهائی که موجب افزایش در آمد سریع نمی شد شرکت تلفن با آن مخالفت می کرد ، هم پست و تلگراف که دیگر نفوذی حقیقی در اداره تلفن نداشت ، سنگ اندازی می کرد ! ، و هم جواب مساعدی از فرماندار( نوری شیرازی ) نمی گرفتم .
قرار بود تلفن یزد که در عمل مدتها بود از تلفن کرمان مستقل شده بود کاملا" از تلفن کرمان مستقل شود که اوایل تابستان 1315 نوری شیرازی ، فرماندار یزد رفت ، و به جایش رضا حکمت ( سردار فاخر حکمت ) فرماندار یزد شد .
سردار فاخر حکمت گویا اصالتا" از ایلات و عشایر حدود آباده و ابرقو بود ؟ و به هرحال شیرازیی مثل بسیاری از شیرازی ها سیٌاس و معامله گر ... بود که بعد ها به نخست وزیری و بارها به ریاست مجلس شورای ملی ایران انتخاب شد . پشت هم انداز سیاسی عجیبی بود که مقصد نهائیش بیشتر جاه طلبی شخصی در سطح ملی بود و طبیعتا" آنچنان از حق و حقوق مردم یزد در برابر مردمان سایر شهرها دفاع نمی کرد ... و وکلای یزدی مجلس در تهران به خوبی او را شناخته بودند که به من پیغام دادند به دیدارش نروم یا اگر رفتم توقعی نداشته باشم که اجابت نخواهد کرد ...
امٌا خودش یا معاونش گویا رئیس اداره تلفن کرمان را به عنوان « رئیس اداره تلفن کرمان و یزد » که ما ، من و کامکار و سایر کارکنان یزدی تلفن ، مدتی بود این عنوان را عملا" تشریفاتی کرده بودیم و از حیطه کرمان کاملا" به در آمده بودیم ، را به یزد دعوت کرد ! ؛  که اوهم به اختیار خود یا با گاوبندی با مرکز ، یکی از رؤسای شرکت تلفن تهران را به  یزد دعوت کرده بود ....

 

خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , تاریح شهر یزد , فساد اداری رضاخانی , خرید و فروش پست ریاست , وطن , رونق و آبادی در دهه 1320 , سردارفاخر حکمت و یزد, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 1330 تاريخ : چهارشنبه 18 تير 1393 ساعت: 13:58

لینک دوستان