حکومت نفاق و تفرقه ی دوره رضا خان

ساخت وبلاگ

  برخی از  ایرادها ی حکومت رضا خانی مثل برخی از سخنانی که روضه خوان های حوزه ندیده بر سر منابر می گفتند یا قمه زنی وامثال آنهامورد تائید ما هم بود. حوزه علمیه یزد هم ازاین افراد و ازاین اعمال پشتیبانی نمی کرد . اما حکومت  فشار خود را بر روحانیان یزد ( و نه آنطور که میگفتند اینچنین در همه ی شهرهای ایران ) روز به روز بیش از پیش می کرد .درحوزه علمیه یزد که هنوزهم یک حوزه علمیه بزرگ شیعی محسوب میشد و میبایست لااقل به پنجاه نفر مجوزلباس ( فعالیت روحانیت ) بدهند یا لااقل اگربه نسبت خود شهریزد هم بود باید لااقل به سی نفر مجوزلباس بدهند فقط به چهار - پنج نفرمجوز لباس داده بودند ! .البته حب و بغض های محلی هم به کمک حکومت مرکزی شتافته بود . کسانی که حالامورد تائید مراکز  و دولتی و رسمی  مربوطه بودند نه نزد آقا سید یحیی طلبگی کرده بودند نه با جنگِ شیعیان عراق  و رهبران و طلاب حوزه علمیه عراق ؛ از آنجمله  پسران آقا سید محمد کاظم طباطبائی یزدی و فرزند مجتهد آقا سید یحیی ( آقا سید جواد ) بر علیه انگلیس در عتبات عالیات موافق بودند و نه هیچگاه در خدمت به حکومت های استبدادی دریغ می داشتند . حکومت پیشنهاد می کرد که به جای مجوزلباس به بزرگان روحانیت یزد پروانه وکالت ، پروانه ی دفترازدواج ، پروانه دفتر اسناد رسمی ، و...بدهد که برخی چون آقا شیخ اسدالله شخصا" ( دفتراسناد رسمی شماره یک و دفتر ازدواج شماره یک ) ، آقای سید احمد مدرس ، آقاسید محمد آیت الله و ... آقا شیخ علی علومی تا آقای فرساد پذیرفتند ؛ امٌابرخی هم چون آمیرسید علی ، آقاشیخ احمد علومی و پدرم ( حاج میرزا علی آیت اللهی ) و دائیم آقا سید مهدی ( که ایشان مبارز بودند امٌا داعیه اجتهاد نداشتند ) نپذیرفتند . پدرم فوق العاده از این قتل عام یا ترور شخصیت روحانیان طرفدار آقا سید یحیی و سایرین ناراحت شده بودند و اگرچه دفتر اسناد رسمی به ایشان تعلق می گرفت نسبت به همکسوتان و دوستانشان نا جماعتی نمی کردند که بخصوص بعد از آنکه در سال 1309که رضاخان ازطرف کرمان وارد یزد شد ه بود و به استقبالش نرفته بودند ، به تدریج مورد غضب حکومت یزد و روحانیان حکومتی هم واقع شده بودند . بحث اصلی چیزدیگری بود : ظاهرا" مبارزه بین سنت و تجدد ، و روحانیت و حکومت مغلوبه شده بود ؛ ولی بوی تفرقه اندازی بین اقشار و افراد مردم از همه جا به مشام می رسید . روحانی راحصر اقتصادی می کردند ، ماموران حکومتی را هم گرسنه نگهمیداشتند و آنگاه مثلا" با حکمی که در مهر 1314 صادر شده بود به جان هم می انداختند . ثروتمندان یزد ، چون آقای سید ابوالقاسم روهنی که از خویشان ( والده ی والد ) ما بود ،  را به ایجاد کارخانه نخریسی تشویق کرده بودند و آنگاه به مردان وزنان نخریس نشان می دادند که کارخانه برای بریدن رزق و روزی آنها آمده است . با نوعی غلط ازپشتیبانی از اقلیت های مذهبی آنهارارودر روی مسلمانان و به خصوص شیعیان قرار داده پدر کشتگی ها را یاد آور می شدند ( عوام یزد هز گز از این که  یک نفرزرتشتی در پائیز 1313 شروع به ساخت مجتمع مارکار در یزد کرد راضی نبودند ). و... تفرقه ای که به نظرم همیشه در یزد وجود داشته است در آن چند سال اوج گرفت و من روحانی زاده ی حوزه دیده از یکطرف و کارمند دولت و ملبس به لباس جدید از طرف دیگر را تحت منگنه ی چند طرفه قرار داده بود . و با وجود آنکه پدرم از لباس صرفنظر کرده بودند و بدون لباس هم که نماز جماعت اقامه می کردند متعدی ایشان می شد ند ؛  خبر از روضه خوانی های شبانه و مخفی به شهربانی رسیده پیاپی برایشان مزاحمت تولید می کردند ، رمضان آن سال حسابی یک رمضان بگیر و ببند بود . دیگر کسی جرئت نمیکرد که برای امور معاملات ملکی و نظایر آنها به پدرم مراجعه کند چون حال چند دفتراسناد رسمی هم دریزد وجود داشت ! . بالاخره ما خودمان هم سر از همین دفتر اسناد رسمی نمره یک یزد در آوردیم تا اسناد اجاره این موقوفات که نیمی بیشتر از آنها را قبلا" حکومتهای قاجاری از دست ما در آورده بودند ، تنظیم کرده لااقل این ممردر آمد های بسیار مختصر را از دست ندهیم .
(1) علیرضا آیت اللهی : بنجاق اجاره نامه مزبور که در تاریخ 24 آبان 1315 در دفتر نمره یک یزد به نمره 4742 بین پدر آقا میرزا جواد ، یعنی « آقای حاجی آقا علی آیت اللهی » ( لقب حجت الاسلامی ایشان حذف شده است ) و مستاجر ملک ، یعنی آفای آقا محمد رضا مدرس زاده ، به ثبت رسیده است نزد محرر این سطور می باشد .  
     

 

 

خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : آقا میرزا جواد آیت اللهی , تاریح شهر یزد , ضدٌیت رضا خان با اعتقادات عمومی و مراسم مردمی, نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 1537 تاريخ : دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت: 17:13

لینک دوستان