تولد آقا میرزا جواد آیت اللهی

ساخت وبلاگ
تولٌد آقا میرزا جواد
به هرحال من هم کرباسی شده ام . کرباس ، در یزد ، پارچه ای عمومی و تقریبا" برای همه استفاده ای بوده است . برخی برای بچٌه ای که تازه به دنیا می آمده است ، به خصوص در روستا ها که پرداخت قیمت پارچه کرباس برایشان دشوار بوده است ، به جای آن که به نوزاد « یک نان خور اضافه » بگویند « یک کرباسی دیگر » می گفته اند ؛ و لباس بچٌه اوٌل ، در خانواده های فقیر ،گاه تا بچٌه های دهم و دوازدهم هم مورد استفاده بوده است .
جنس اصلی لباس عموم مردم از کرباس بوده است ، همین کرباس تبدیل به چیت برای لباس بانوان می شده است ؛ پرده های اتاقها از کرباس ( برای اعیان مبدٌل شده به قلمکار ) لحاف ها و تشک ها همینطور ...تا زندگی به پایان رسیده به « کرباس محلٌه » ( کنایه از قبرستان ) برسند... و تقریبا" همه مردم پارچه ای به جز کرباس را کفن نمی کرده اند ؛ چون برخی از مردم فقیر که لباسی برای بچٌه هاشان نداشته اند کفن مرده را به ویژه اگر از پارچه بهتری بوده است می دزدیده اند ( که به آنها « مرده کفن دزد » می گفته اند ) و اصولا" عقل سلیم اجازه نمی داده است که پارچه ای گرانتر از کرباس را با متوفی به خاک بسپارند .
امٌا من دو پیراهن زیر ( « شور و واشور » یعنی این که وقتی یکی کثیف شد و برای شور یا شستن رفت دیگری را به جای آن « واشور » بپوشم  ) ، یا « نیم تنه » از پارچه ای ابریشمی بنام حریر و دو پیراهن رو از پارچه ابریشمی بهتر و گرانتری بنام « اطلسی » داشته ام . اطلسی از ابریشمی بهتر ، بدون پُرز ، و برٌاق تهیٌه می شده است .
کلاه بچٌه های اعیان یزد هم می بایست از پارچه حریر که نرم ترین نوع پارچه آن زمان بوده است باشد ؛ و بچٌه نوزاد همیشه ، حتی در هوای نسبتا" گرم و گرم ، هم باید حتی الامکان کلاه به سرداشته باشد .
بقیه ی لباس من هم همان قنداق برای پائین تنه از پارچه کرباس یا کمی بهتر از آن از چهار تکٌه اصلی بوده است :
1 - قنداق که پارچه ای چهار گوش بوده است
2 - لچکی که توی قنداق قرار می گرفته است
3 - مشمٌع که از کرباس شمع مالیده شده برای آمپر مآبل شدن و عدم نفوذ آنچه بچٌه پس می داده است به قنداق بوده است . 
4 - لاپائی که مستطیلی بوده است
5 - بند قنداق
لباس بچٌه در تابستان همین چند پارچه بوده است . منتهی اگر هوا سرد می شده است وی را با پارچه ای چارگوش ، آنهم سفید ، « چپری » می کرده ند .
رسم بوده است که قرآن کوچکی ( یک جزء یا کمتر ) که در پارچه اطلسی مجلد کرده بوده اند؛ و یک لوح وان یکاد گردن آویز بچٌه ها باشد یا با « نظر چشم » به سینه شان نصب شده باشد .*
*این خاطرات در حضور والده راوی و به کمک ایشان نقل و توسط فرزند چهارم راوی تحریر شده است .
 

 

خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : تولد , لباس نوزادان صدسال پیش در یزد , نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 780 تاريخ : دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت: 22:09

لینک دوستان