کاهش ارزش علم در دوران مشروطیت

ساخت وبلاگ

 

 
بسیاری از مردم فکر می کنند که جریانات مشروطیت در دهه 1290 هجری شمسی حاصل اعتلای علمی جامعه ایرانی در دو دهه قبل از آن بوده است ک از یک طرف با به قدرت رسیدن نخبگانی که از حوزه های علمیه کربلا و نجف فارغ التحصیل شده به ایران باز گشته مصدر امور مردم شده اند ؛ و از طرف دیگر با باز گشت فوجی از تحصیلکردگان علوم و فنون جدید به میهن و به نوعی کوشش به ارشاد.
حال آنکه بسیاری از علماء ، فضلاء و نیز تحصیلکردگان غربی در عمل به جای آن که سیاستگزار  و نظام آفرین شوند ، اهل سیاست ، و به نحوی مورد سوء استفاده رندان جهان قرار گرفته اند و در نتیجه این دو گروه اصلی از نخبگان جامعه که قاعدتا" میبایست از پیشگامان ترقی و توسعه آن واقع شوند روبروی یکدیگر قرار گرفته ، به نفع همان زیرکان جهان به نهایت تضعیف و تحقیر یکدیگر دست زده اند تا دست خارجی در این کشور باز و در حقیقت باز تر شود ، و ضمن آنکه نخبگان یکدیگر را از صحنه به بیرون می رانند به خوانین بی سواد و کم اطلاع و لوطیان و نسق نشینان شهری و امثال آنان میدان دهد و تا آنجا پیش رود که سارقی چون ماشاء الله خان کاشی حاکم یزد که یکی از پنج شهر بزرگ کشور بوده است بشود !!! و سایر شهرهای بزرگ و درواقع پایتخت آنروزی یا همین تهران هم وضع چندان بهتری نداشته باشند .
 سناریو نویس اصلی تحت عنوان نجات مردم از حکومت قاجاری یا به لفظ محلٌی ان حسینقلیخانی ، و ایجاد حکومت مردم بر مردم ، با ترفندی دیرینه مدیریت را از تحصیلکردگان و نخبگان و به طور کلٌی شایستگان به حکومت و مدیریت کشور گرفته به امثال ماشاء الله خان کاشی و دیگرانی که در کمال بی سوادی و بی خبری کراوات می زدند و در ظاهرسازی مهارت هائی داشتند سپرده بود و حتی در تشکیل مجلس اوٌل که در 27 مرداد 1285 شمسی ، 27 جمادی الثانی 1324 ق تشکیل شد ، گرچه باورود معدودی نخبه ی لایق و وطندوست ، چهره مردم سالاری توسط گروهی از « نمایندگان بی سواد و بی خبر مردم » ترسیم شده است . گروهی از نمایندگان صحٌاف - سیگارفروش - سقط فروش - سمسار - بقٌال - لحافدوز - پینه دوز - قصٌاب - مرغفروش - کبابی - آهنگر - حلبی ساز - آش پز و کلٌه پز - حصیر باف - سلمانی حمٌامی - و...
به این ترتیب طبیعی است که در دهه های 1290 و 1300 شمسی روحانیان حقیقی انگیزه ای آنچنانی برای تحصیل فرزندانشان و حتی ادامه تحصیل خود نداشته باشند ، افسردگی و رخوتی علمی در سراسر جامعه ، که هنوز آنچنان که باید و شاید به مدارس جدید هم مجهز نشده بوده است ، به سوی یک ایستائی گسترده حاکم شود و به گفته صبیٌه آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی « معلوم بود که حکومت علم را نمی خواهد و با آلت دست قرار دادن به اصطلاح الواط و زور گویان و حتی « مثلا" روحانی » هائی که دائما" به این کنسولگری و آن کنسولگری رفت و آمد داشتند و هزینه فعالیت های استقلال طلبانه و آزادیخواهانه و دموکراتیک خود را از فلان تجارتخانه زرتشتیِ از هند انگلیس آمده می گرفتند کسی به تحصیل علم رغبت نمی کرد ، حوزه علمیٌه یزد تا حدود ی تق و لق شده بود ، انگیزه مطالعه بیشتر و تدریس را از مدرسینی چون حاج میرزا علی گرفته بود ؛ و ایشان در اینکه فرزندش میرزا جواد هرچه زودتر به مدرسه رفته هرچه بیشتر درس بخواند چندان اصراری نمی کرد ! ... رفتن به مکتب و مدرسه بیشتر به جهت داشتن لقب شیخ و داشتن عمٌامه و... شده بود . »
 
خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی...
ما را در سایت خاطرات آقا میرزا جواد آیت اللهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میرزا جواد آیت اللهی MIRZAJAVAD AYATOLLAHI agamirzajavad بازدید : 940 تاريخ : پنجشنبه 28 آذر 1392 ساعت: 13:43

لینک دوستان